دوِ هفته ...-بازنشر
3. معمولاً تغییرات خیلی زیاد، توی زمان خیلی کوتاه خیلی سخت می گذره، مثلاً وقتی دستت رو می گیره زیر آب سرد، بعد یه دفعه بگیری زیر آب داغ، دستت خیلی می سوزه، حالا فرض کن خردسالی رو که تا چند روز پیش، عزیزِ خانواده ای بوده که خودِ خانواده اش الگو و اسوه ی همه هستند، توی شهرِ خودشون خیلی احترام داشتند و همه این کودک رو دوست داشتند، نازش رو می کشیدند ولی حالا اسیرِ یه مشت نامرد شده، از اون خانواده هم خیلی هاشون رو همین نامردها کشته اند، خیلی سخت می گذره، هرچند از عمرِ این کودک فقط 6 روز باقی مونده باشه...
4. عموماً دختر بچّه ها احساسی هستند، مخصوصاً نسبت به پدرشون، حالا فرض کن که یه دختربچّه ای بدونه که یه عدّه ای پدرش رو کشتند، به نظرت چی کار می کنه؟...
آره درسته، سعی می کنه اگه کاری از دستش برنمیاد، حدّاقل گریه کنه، ولی اگه نتونه گریه کنه چی؟...
فقط 6 روز مونده ...
-----------------------------------------------------------------------
پی نوشت: دختر لحظه ی غم، ساعت عمرش خالیست
زود می ریزد و یک کوه بلا می ماند...