دل نوشته...

دل نوشته های من

دل نوشته...

دل نوشته های من

نیوفولدر

حکایت مادر / دو از دَه، حمایت... - بازنشر و ویرایش

دوشنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۲، ۰۳:۴۲ ب.ظ

5. باز هم برای تسلیت گفتن نیومده بودند، اومده بودند مرد خونه رو با خودشون ببرند، هرچی داد و بیداد کردند نتیجه نداد، آخه مرد، آقا بود...

 

6. بعد از ورود به خونه، (گویا چهل نفر بودند)، مرد رو گرفتند و دستانش رو بستند و با زور به همراه خودشون کشیدند...

 

7. مادر، زخمی، روی زمین افتاده بود، دید که مرد رو دارن می برن، دست انداخت و کمربند مرد رو گرفت، می گفت اجازه نمی ده تا وقتی هست شوهرش رو با زور ببرن...

 

8. در طرفی چهل نفر نامرد و در طرفی یک مادر زخم خورده، این قدری مادر پای مرد خودش(پدر خونه) وایستاد، تا با زور او رو هم کشیدند...

 

 

"قال رسول اللّه(ص): فاطمة بضعة منی و هی نور عینی و ثمرة فوادی و روحی التی بین جنبی من آذاها فقد آذانی و من آذانی فقد آذی الله و من اغضبها فقد اغضبنی یوذینی ما آذاها."

یعنی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) مکرر می فرمودند که : فاطمه(س) پاره تن من است و میوه دل و نور چشم و روح من که بین دو پهلوی من است کسی که فاطمه(س) را اذیت کند مرا اذیت کرده است و کسی که مرا اذیت کند خدا را اذیت کرده و کسی که فاطمه(س) را به غضب آورد مرا به غضب آورده و اذیت می کند مرا کسی که او را اذیت کند .

��7G�>/X�8��7n>

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۲۶
مهدی رضایی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی