حکایت مادر / یک از دَه، جسارت... - بازنشر و ویرایش
جمعه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۲، ۱۱:۴۷ ب.ظ
1. همین چند وقت پیش بود که خبر فوت پدر توی همه جا پیچید، همه به هم تسلیت می گفتند ولی عجیب بود، آخرین باری که مردم از خونه رفتند بیرون هنوز پدر زنده بود، و بعد از فوت کسی برای تسلیت نیومد خونه، همه به هم تسلیت می گن ولی کسی سراغی از خانواده رو نمی گیره، چرا؟
2. تسلیت نمی گن، خب باشه، دیگه جوابِ سلام که واجبه. نکنه مردم کلّاً یادشون رفته پدر چی می گفت؟
3. حالا همه چی به کنار، چرا بعد از این همه روز، این همه آدم با هم اومدند در خونه؟ صدای در میاد، واقعاً این همه آدم می خوان بیان داخل؟
4. کسی که در رو باز نکرد، پس چجوری اومدند داخل؟
"یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاَّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ"
۹۲/۱۲/۲۳
التماس دعا...