حکایت مادر / پنج از دَه، عیادت ...- بازنشر و ویرایش
شنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۳، ۰۶:۴۹ ب.ظ
17. مادر خیلی مریض شده بود، از شدت ضرب و ناراحتی افتاده بود در بستر، چند روزی بود که نمی تونست از جای خودش تکون بخوره.
18. پدر خونواده اومد گفت: "اون دو نفر اومدند عیادت شما، چی کار کنم؟ راهشون بدم داخل؟" آخه از اون دو نفر یکی باعث جسارت بود و اون یکی هم باعث بود و هم عامل.
19. مادر اجازه ورود ندادند و برای بار دوم در خواست عیادت اون دو تا، بنا به درخواست پدر پذیرفتند و اون دو نفر وارد شدند...
20. مادر خادمه ی خونه رو صدا کرد، گفت: "بیا روی من رو برگردون" (مادر حتی نمی تونست توی بستر جا به جا بشه)، سه بار این اتفاق تکرار شد، یعنی مادر از دستشون خیلی ناراحت بود...
"قال الله تعالی: هم فاطمه و أبوها و بعلها و بنوها..."
حدیث کسا
۹۳/۰۱/۰۹
سلام از نام وبلاگ معلومه خیلی عالی میشه مرسی عزیز دل
از راه اندازی این وبگاه
به وب بنده هم سر بزنید اگه لایق دیدید.
عیدتون مبارک و شهادت حضرت فاطمه (س)دخت نبی بر شما و تمام شیعیان تسلیت باد.
تبادل لینک هم مایل باشید در خدمتم
------------------------------------------------
آچار فرانسه بلاگ .آی آر آری آموزش کاملا تصویری تگ های بلاگ . آی آر
به صورت کاملا عملی و تست شده
منتظر شما هستیم بخش 1 با آدرس
http://unit-sardroud.blog.ir/post/322
آماده و تکمیل شده است.
موضوع آچارفرانسه صفحه بندی مطالب وبلاگ های بلاگ.آی آر
کاری از گروه کامپیوتر دانشگاه آزاد