دل نوشته...

دل نوشته های من

دل نوشته...

دل نوشته های من

نیوفولدر

1. همین چند وقت پیش بود که خبر فوت پدر توی همه جا پیچید، همه به هم تسلیت می گفتند ولی عجیب بود، آخرین باری که مردم از خونه رفتند بیرون هنوز پدر زنده بود، و بعد از فوت کسی برای تسلیت نیومد خونه، همه به هم تسلیت می گن ولی کسی سراغی از خانواده رو نمی گیره، چرا؟


2. تسلیت نمی گن، خب باشه، دیگه جوابِ سلام که واجبه. نکنه مردم کلّاً یادشون رفته پدر چی می گفت؟


3.  حالا همه چی به کنار، چرا بعد از این همه روز، این همه آدم با هم اومدند در خونه؟ صدای در میاد، واقعاً این همه آدم می خوان بیان داخل؟


4. کسی که در رو باز نکرد، پس چجوری اومدند داخل؟

"یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاَّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ"

۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۲ ، ۲۳:۴۷
مهدی رضایی

به نظر متن طولانی­ای میاد ولی ارزش خوندن و فکر کردن رو داره، بی­زحمت تا آخرش رو بخونید، تا حدّ ممکن سعی کردم خلاصه کنم و نکات مهم رو مشخّص کنم!

 

اشاره‌اى به طرح امریکایىِ فروپاشى شوروى بکنم ...
وقتى مى‌گوییم طرح امریکایى فروپاشى شوروى، لازم است سه نکته را در کنار این کلمه امریکایى عرض کنیم:
نکته اول این است که وقتى مى‌گوییم طرح امریکایى، معنایش این نیست که بقیه بلوک غرب در این زمینه با امریکا همکارى نداشتند؛ چرا، همه غرب و همه اروپا در این زمینه به‌شدّت با امریکا همکارى مى‌کردند. مثلاً نقش آلمان و انگلیس و بعضى کشورهاى دیگر به‌صورت بارز بود. اینها همکارى جدّى داشتند.
نکته دوم این است که وقتى مى‌گوییم طرح امریکایى، معنایش این نیست که ما عوامل داخلى فروپاشى شوروى را ندیده مى‌گیریم؛ نخیر، عوامل فروپاشى در درون نظام شوروى وجود داشت و از آن عوامل دشمنشان بهترین استفاده را کرد. آن عوامل داخلى چه بود؟ فقر شدید اقتصادى، فشار بر مردم، اختناق شدید، فساد ادارى و بوروکراسى. البته انگیزه‌هاى قومى و ملى هم در گوشه و کنار وجود داشت.
نکته سوم این است که این طرح امریکایى یا غربى - به هر تعبیرى که مى‌گوییم - یک طرح نظامى نبود. در درجه اوّل یک طرح رسانه‌اى بود که عمدتاً به‌وسیله تابلو، پلاکارد، روزنامه، فیلم و غیره اجرا شد. اگر کسى محاسبه کند، مى‌بیند که حدود پنجاه، شصت درصدِ آن مربوط به تأثیر رسانه‌ها و ابزارهاى فرهنگى بود. عزیزان من! مسأله تهاجم فرهنگى را - که من هفت، هشت سال پیش مطرح کردم - جدّى بگیرید. شبیخون فرهنگى، شوخى نیست.2 بعد از عامل رسانه‌اى و تبلیغى، در درجه دوم، عامل سیاسى و اقتصادى بود. عامل نظامى هیچ نبود.

و اما این طرح چه بود؟ گورباچف وقتى در سال 1985 - حدود سالهاى 64 و 65 - سرِ کار آمد، یک عنصر جوان در قبال دبیرکلهاى پیر قدیمى بود. روشنفکر و خوش‌برخورد بود؛ شعارى که او مطرح کرد، شعار پروستریکا در درجه اوّل و گلاسنوست در درجه دوم بود. تعبیر فارسى پروستریکا، بازسازى و اصلاحات اقتصادى است؛ و گلاسنوست یعنى اصلاحات در زمینه مسائل اجتماعى، آزادى بیان و امثال اینها. در یکى، دو سال اوّل، به وسیله رسانه‌ها، آوارى از حرف و تحلیل و تفسیر و تشویق و جهت‌دهى و پیشنهاد بر سر گورباچف فرو ریخت و کار به‌جایى رسید که توسط مراکز امریکایى،گورباچف به عنوان مرد سال معرفى شد! این در همان دوران جنگ سرد هم بود؛ یعنى در دورانى که امریکاییها شبح هر موفّقیتى را در شوروى با تیر مى‌زدند! قبل از گورباچف، اگر واقعیتهاى خوبى هم در شوروى وجود داشت، به‌شدّت آن را انکار مى‌کردند و علیه آن تهاجم تبلیغاتى راه مى‌انداختند. اما ناگهان نسبت به گورباچف چنین وضعى را پیش گرفتند! این آغوش باز غرب، به‌عنوان یک مشوّق بزرگ، گورباچف را فریب داد! من نمى‌توانم ادّعا کنم که گورباچف کسى بود که غربیها یا دستگاههاى سیا او را سر کار آورده بودند - آن‌چنان که بعضى کسان در دنیا ادّعا مى‌کردند - من نشانه‌هاى این را واقعاً نمى‌بینم و البته خبرى هم از پشت پرده ندارم؛ اما آنچه که مسلّم است، آغوش باز، چهره باز، چهره خندان، تجلیل و تبجیل و تشویق و احترام غربیها، گورباچف را فریب داد. او به غربیها و امریکاییها اعتماد کرد؛ اما فریب خوردگورباچف کتابى به نام پروستریکا - انقلاب دوم - نوشته که انسان نشانه‌هاى این فریب خوردگى را در آن مشاهده مى‌کند.
در محیط اختناق آن روز شوروى، این شعارها به‌شدّت فضاشکن بود. حدوداً در همین سال 1369 یا 1370 است - من در یادداشتهاى خودم این را نوشته‌ام - که گورباچف قید جواز عبور براى سفر از شهرى به شهر دیگر در شوروى را برمى‌داشت! هفتاد و سه سال بعد از ایجاد شوروى، بعد از پایان یافتن دوره سى ساله استالین و دوره‌ى هجده، نوزده ساله برژنف و غیرذلک، آقاى گورباچف از جمله کارهایى که در زمینه گلاسنوست کرد، این بود که جواز عبور را برداشت!
در چنین جوّى شما ببینید فکر و طرح مسأله آزادى بیان به چه معناست. وقتى مى‌گوید آزادى بیان، براى مردم چقدر شگفتى‌آور و چقدر فضاشکن است! در تمام این دوران، روزنامه مهم قابل توجّه در تمام شوروى «پراودا»ست که یک روزنامه عمومى است. یکى هم یک روزنامه مربوط به جوانان است. چند مطبوعه دیگر تخصّصى هم وجود داشت؛ اما تکثّر روزنامه‌ها و وجود کتابهاى چنین و چنان اصلاً به چشم نمى‌خورد ...

مدتى گذشت، سیل تبلیغات غربى و فرهنگ غربى و نمادهاى غربى - سمبلهاى لباس و «مک‌دونالد» و از این چیزهایى که در واقع جزو سمبلهاى امریکایى است - در شوروى راه پیدا کرد. این که من مى‌گویم، تفکّر یک طلبه گوشه‌نشین نیست؛ در همان روزها بنده در خود مجلات امریکایى - تایم و نیوزویک - خواندم که از این که قهوه‌خانه‌هاى «مک‌دونالد» در مسکو رواج پیدا کرده، اینها به‌عنوان یک خبر مهم و به‌عنوان پیشاهنگ فرهنگ غربى و فرهنگ امریکایى در کشور شوروى یاد کرده بودند!3


شعارهاى گورباچف یکى، دو سال رو به اوج بود؛ اما بعداً ناگهان یک عنصر دیگر به نام یلتسین در کنار گورباچف پیدا شد. نقش یلتسین، نقش تعیین کننده است. نقش او این است که مرتب پا به زمین بکوبد و بگوید که این شعارها فایده‌اى ندارد؛ این شتاب کم است؛ دیر شد؛ اصلاحات عقب افتاد! اگر آدم عاقل مدبّرى به‌جاى گورباچف بود، شاید در طول بیست سال مى‌توانست آن اصلاحات را بى‌دغدغه انجام دهد - همچنان که این کار در چین اتفاق افتاد - اما همین مقدار خوددارى و خویشتندارى را هم از دست گورباچف بیرون کشید. کار به‌جایى رسید که گورباچف معاون خود - یلتسین - را عزل کرد؛ اما رسانه‌هاى امریکایى و غربى نه فقط عزلش نکردند، بلکه تقویتش کردند!

او حدود یک سال یا بیشتر، به‌عنوان یک چهره برجسته روشن‌بین اصلاح‌طلب مغضوب و مظلوم در تبلیغات غربیها و امریکاییها مطرح شد. بعداً انتخابات ریاست جمهورى روسیه پیش آمد. مى‌دانید که دیگر جمهوریها انتخابات جداگانه داشتند. البته انتخابات که نداشتند؛ بنا شد انتخابات داشته باشند. یکى از کارهاى گورباچف این بود که گفت انتخابات داشته باشیم. در کشور شوروى، از بعد از دوران تزارها، حتى یک انتخاب هم اتفاق نیفتاده بود. انتخابات در دوران تزارها هم شبیه انتخابات زمان شاه ما بود. اتفاقاً تاریخ مشروطیتشان هم - با یک سال اختلاف - دقیقاً منطبق با تاریخ مشروطیت ایران است. در دوره تزارها مجلس ملى - دوما - یک صورت بود؛ مثل مجلس شوراى ملى ما در دوران رژیم پهلوى. بعد هم که کمونیستها سرِ کار آمدند، مجلس، بى‌مجلس؛ انتخابات، بى‌انتخابات؛ تمام شد! حال بعد از گذشت هفتاد و سه سال، بناست اولین انتخابات در جمهورى روسیه - نه همه شوروى - انجام گیرد. کاندیدا کیست؟ آقاى یلتسین! با رأى بالایى یلتسین - یعنى همان عنصر تندرو - رئیس جمهور شد.

از این جا داستانِ شیرینى است. از روزى که یلتسین در ژوئن 1991 - یعنى 24/03/1370 - رئیس جمهور شد، تا حدود چهارم یا پنجم دیماه که رسماً شوروى منحل شد، حدود هفت ماه طول کشید. یعنى این چند سال صرف مقدّمات شد. بخشى از مقدّمات به‌دست گورباچف، برخى هم وقتى تاریخ مصرف گورباچف تمام شد، به دست یلتسین انجام شد و برنامه مورد نظر امریکا و غرب، تا رسیدن یلتسین به قدرت شتاب گرفت. به مجرّد این که یلتسین به قدرت رسید و رئیس جمهور روسیه و نفر دوم شوروى شد، ابتکار عمل به دست او افتاد. در روز 24/03/1370 یلتسین رئیس جمهور شد و در روز 26/03/1370 - یعنى سه روز بعد - جورج بوش رئیس جمهور امریکا اعلام کرد که سه جمهورى بالتیک - لتونى، استونى و لیتوانى - متعلق به شوروى نیست و شوروى بایستى این سه جمهورى را رها کند و استقلال آنها را به رسمیت بشناسد؛ اگر به رسمیت نشناسد، کمکهایى را که امریکا قول داده است، قطع خواهد شد. البته من الان درست یادم نیست که آیا کمکهایى بود که در زمان رونالد ریگان قول داده شده بود، یا در زمان بوش؛ به هرحال به آقاى گورباچف قولِ کمک داده بودند. چندى بعد یلتسین اعلام کرد که ما استقلال جمهوریهاى سه گانه را به رسمیت مى‌شناسیم! دو ماه بعد براى این که یلتسین چهره‌اش برجسته‌تر شود، کودتاى معروف مردادماه شوروى اتفاق افتاد؛ کودتایى که در همان اوان کاملاً مشکوک به نظر مى‌آمد. دوربین تلویزیونهاى امریکایى - سى.ان.ان و غیره - در مسکو فعّال شدند و روى یلتسین متمرکز گردیدند. در این‌جا تلویزیون خودمان تصویر سى.ان.ان را که پخش مى‌کرد، ما دیدیم که یلتسین روى تانک رفته و در میان مردم شعار مى‌دهد و مى‌گوید که نخیر، ما تسلیم کودتاچیها نمى‌شویم! بعد هم به مجلس رفت، اما کودتاچیها با یلتسین که دم دستشان در مجلس ملى - دوما - متحصّن شده بود، هیچ کارى نداشتند و به سراغ او نرفتند؛ ولى به سراغ گورباچف که در شبه جزیره کریمه مشغول گذراندن روزهاى تعطیلاتش بود، رفتند و او را دستگیر کردند! یلتسین هم رجزخوانى مى‌کرد و شعار مى‌داد! یک جنجال رسانه‌اى در دنیا به‌وجود آوردند و البته از واقعیت هم چندان خبرى نبود! یک تعداد تانک در خیابانهاى مسکو ظاهر شدند، اما سه روز هم نبودند؛ بعد از سه روز هم گفتند که کودتاچیها را درخواب دستگیر کرده‌اند! نتیجه کودتا این شد که یلتسین - که شخصیت دوم بود - در حقیقت شخصیت اول شد! در همان اوقات وزیر امور خارجه ما سفرى به جمهوریهاى آسیاى میانه کرد و برگشت. من از ایشان پرسیدم چه خبر؟ ایشان گفت واضح است که رئیس شوروى یلتسین است نه گورباچف! در دنیا هم مشخص بود که قضیه این گونه است. بعد هم جمهوریها یکى‌یکى طالب استقلال شدند. مثلاً اوکراین ادّعا کرد که مى‌خواهد مستقل شودگورباچف مخالفت مى‌کرد، اما یلتسین مى‌گفت ما قبول داریم؛ بناچار بعد از دو، سه روز گورباچف هم قبول مى‌کرد! بنابراین مسأله‌اى درست شد که گورباچف یا مجبور بود براى عقب نماندن، خودش را جلو بیندازد و همان شعارها را او هم بدهد؛ یا مجبور بود بعد از چند روز تبعیت کند؛ چون فشار تبلیغات جهانى مجالى نمى‌گذاشت براى این که غیر از آنچه که یلتسین گفته، شود چیزى گفت. این روند از اواخر خردادماه شروع شده بود. به دنبال آن، کناره‌گیرى گورباچف از دبیرکلى حزب مطرح شد؛ بعد پیشنهاد انحلال حزب کمونیست، سپس شکست کمونیزم اعلان شد - همان چیزى که امریکاییها بسیار از آن کیف مى‌کردند - و بعد هم بالاخره شایعه استعفاى گورباچف منتشر شد. در همان زمان طى مصاحبه‌اى از گورباچف سؤال شد که شما استعفا خواهید کرد یا نه؟ گفت منتظرم وزیر امور خارجه امریکا به مسکو بیاید تا ببینم چه مى‌شود! وزیر امور خارجه امریکا به مسکو آمد و قبل از آن که با گورباچف تماس بگیرد، رفت با یلتسین تماس گرفت؛ آن هم در کاخ اصلى ملاقاتهاى کرملین. معناى کارش این بود که گورباچف تمام شد! سه روز بعد هم گورباچف استعفا کرد و انحلال شوروى اعلام شد! این طرح موفّق امریکا در شوروى بود. یعنى یک ابرقدرت را با یک طرح کاملاً هوشمندانه، با صرف مقدارى پول، با خریدن برخى اشخاص و با به‌کار گرفتن رسانه‌هاى تبلیغى، توانستند طى یک طرّاحى سه، چهار ساله و یک نتیجه‌گیرى شش، هفت ماهه به‌کلّى منهدم کنند و از بین ببرند!

 

 

پی­نوشت1: بیانات امام خامنه­ای (حفظه اللّه تعالی) در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهورى اسلامى ایران 19/04/ 1379 / با تلخیص

پی­نوشت2: تهاجم فرهنگی رو باید جدّی بگیریم... سبک زندگی رو دریابیم رفقا!

پی­نوشت3: بصیرت و داشتن آگاهی نسبت به وقایع و اتّفاقات روز وظیفه­ی همه مونه، این هم نمونه­ای از روش مقام معظّم رهبری(حفظه اللّه تعالی)، باید آگاه باشیم...

۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۲ ، ۲۳:۴۳
مهدی رضایی

 

امروز، شما جوانان وظیفه دارید انقلاب را با همه‌ى وجود، تا اعماق جانتان نفوذ و رسوخ بدهید و مفهوم انقلاب و مبانى فکرى آن را از بن دندان درک کنید و براى هنگامى که این ملت بدان احتیاج دارد و در دو صحنه مبارزه مى‌کند، آن را در خود ذخیره کنید. صحنه‌ى اول، صحنه‌یى است که انقلاب را از لحاظ اقتصادى یا نظامى و یا سیاسى تهدید مى‌کند که باید آن ذخیره را براى دفاع از انقلاب و کشورتان - به هرگونه که زمان و موقعیّت اقتضا مى‌کند - به‌کار بندید. صحنه‌ى دوم، صحنه‌ى سازندگى است. بهترین سازندگان، سازندگان انقلابیند. بهترین پدیدآورندگان دنیاى آباد باغ انقلاب، کسانى هستند که از انقلاب جوشیده‌اند و انقلاب در جان آنها رسوخ کرده است. شما جوانان باید براى این دو صحنه، خودتان را هر لحظه آماده داشته‌باشید.

من به‌عنوان فردى که جریانها را مى‌شناسد و از جریانهاى جهانى و پشت پرده و توطئه‌هاى دشمن آگاه است و از اول انقلاب با آنها سروکار داشته است، مى‌گویم که جوانان عزیز! دشمن روى شما سرمایه‌گذاریهاى زیادى مى‌کند؛ حواستان جمع باشد. عده‌یى را به بى‌تفاوتى مى‌کشاند و عده‌یى را دلسرد و مأیوس مى‌کند. یأس، بزرگترین آفت جوان است. جوانها بدانند که متأسفانه یأس به روح جوان زودتر راه پیدا مى‌کند؛ همچنان که امید این‌گونه است. در مقابل یأسى که دشمن مى‌خواهد به جوانها تلقین و تزریق کند، خودتان را مصونیت بدهید.

 

جوانى که مظهر طهارت و صفا و پاکى است، دشمن مى‌خواهد او را به فساد و بى‌صفایى و ناپاکى - در انواع مختلفش - بکشاند. همچنین عده‌یى را با تزریق تأملات و تفکرات غلط سیاسى، از راه صحیح منحرف کند. اوایل انقلاب، عده‌یى جوان در این کشور پیدا شدند و اسلحه به دست گرفتند و با دولتى انقلابى - که شرق و غرب با آن مبارزه مى‌کرد - جنگیدند! دشمن، در مغز این بیچاره‌ها و طفلکها، فکر غلط سیاسى تزریق کرده بود. در همین دانشگاه تهران، در سال 58 و 59، دانشجو سنگرسازى کرد و اسلحه به‌دست گرفت و به سمت دولت و ملت انقلابى تیراندازى کرد. این کار، با کدام مقیاس قابل فهم و باور است؟! دانشجویى که باید در برابر دشمنان انقلاب سینه سپر کند و سپر بلاى این انقلاب بشود، خودش بلایى به جان این انقلاب شد! این، اصلاً قابل باور نیست؛ اما اتفاق افتاد.

 

پی نوشت1: رفقا، باید قدر خودمون رو بدونیم! وظایفمون رو باید بتونیم درست انجام بدیم...

پی نوشت2: واقعاً این عبارت خیلی درد داره... متأسّفانه.

۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۲ ، ۱۰:۴۰
مهدی رضایی

کسانى که دلشان آن طرف است، الان هم هستند. اینها به چیزى به نام استقلال ملى، هویت ملى، شخصیت و عزّت ملى باور ندارند. تربیتهایشان طورى است که به آنها اجازه نمى‌دهد درست بفهمند که حضور یک قدرت استکبارى در یک کشور، چقدر براى یک ملت، زیانبار و سنگین است. دستورات اسلام هم براى بعضى از آنها چندان اهمیت و ارزشى ندارد. اینها همیشه یک اقلیت کوچک بودند؛ امروز هم هستند.2 البته فعّالیت مى‌کنند، تبلیغات مى‌کنند، تبلیغات دشمنان اسلام را ادامه مى‌دهند؛ اما دلِ متن مردم، بخصوص جوانان - دانشجویان، دانش آموزان و سایر قشرهاى مختلف جوان - هر جا هستند، درک مى‌کنند که براى یک ملت، بزرگترین اهانت این است که تسلیم قدرت استکبارى بیگانه باشد. هرکس که اهل تحلیل باشد، این معنا برایش روشن است که امروز امریکا براى ایران هیچ نقشه‌اى جز نقشه استکبارى ندارد؛ یعنى بازگشت به وضعیت قبل از انقلاب! معلوم است که ملت ایران در مقابل این نقشه مى‌ایستد. این، آن جهتگیرىِ ضدّ استبدادى ملت ایران است. البته تلاشهایى از طرف دشمنان هست: تبلیغات مى‌کنند، حرف مى‌زنند، سفسطه مى‌کنند؛ بعضى حتّى سعى مى‌کنند روز سیزده آبان را - که روز مقاومت در مقابل استکبار است - به روز نرمش در مقابل امریکا تبدیل کنند!3 اگر نگوییم ساده لوحى است، ناچاریم بگوییم خیانت است؛ منتها چون انسان نمى‌خواهد بگوید خیانت، لابد این کارها از روى ساده‌لوحى و غفلت است. شما جوانان باید خیلى هوشیار و بیدار باشید؛ باید اهداف دشمن را بشناسید. امروز قدرت استکبارى امریکا هدفش تسلط بر دنیاست و این چیزى نیست که پنهان و پوشیده باشد. حتى دولتهاى اروپایى از تهاجم فرهنگى و از دخالت و از نفوذ مداخله جویانه پول امریکا گله دارند. مسأله، مسأله تصرّف و دست‌اندازى است. البته کشورهایى هستند که نمى‌توانند مقاومت کنند و بایستند؛ اما ملت ایران ایستاده است. آن طرفِ مقابل هم تهدید مى‌کند، تطمیع مى‌کند، چرب‌زبانى مى‌کند، تبلیغات مى‌کند؛ از همه اینها هم یک هدف را دنبال مى‌کند، تا این‌که راهى بگشاید و مجدّداً وارد کشور ایران شود و دوباره بساطش را پهن کند و بتواند آن وضع شرم‌آور قبل از انقلاب را براى ملت ایران تکرار نماید؛ اما بدون تردید ملت ایران در مقابل این طمعهاى استکبارى، با قدرت تمام خواهد ایستاد.
 
بحمداللَّه امروز جمهورى اسلامى در سطح دنیا داراى عزّت و چهره پیشرونده است. تلاشهاى امریکاییها براى این‌که بتوانند ملت و دولت ایران را محاصره کنند و در انزوا بیندازند، به جایى نرسیده است و هرگز هم به جایى نخواهد رسید.4 ملت ما پشتِ سر مسؤولان نظام ایستاده است. شناختن دشمن از همه مهمتر است.5 دشمن سعى مى‌کند خود را دوست جلوه دهد و شعارهاى ملتها را عوض کند؛ کمااین‌که شعار ضدّیت با صهیونیسم را در میان بعضى از دولتمردان عرب، تبدیل به یک شعار انحرافى کردند! یکى از کارهایشان تبدیل کردن شعارهاست.6 ملت و دولتى تسلیم مى‌شود که دشمن را درست نشناسد، یا دچار فساد و بدبختى باشد؛ اما اگر دشمن شناسى بود - که من این توصیه را به جوانان دارم - آن‌وقت شعارها، شعارهاى روشن و آگاهانه‌اى خواهد بود و آنچه که دشمن مى‌خواهد، به فضل پروردگار آن را در میان ملت ایران به دست نمى‌آورد.7 امیدواریم خداى متعال شما جوانان را حفظ کند. با نور هدایت خود همه دلها را هدایت کند و گامهاى ملت ایران را استوار بدارد و دشمنان ملت ایران را منکوب فرماید و ان‌شاءاللَّه شما جوانان با توجّهات ولىّ‌عصر ارواحنافداه آینده‌هاى روشن و درخشان را در این کشور ببینید و با دستِ خودتان بسازید8.

 

پی­نوشت1: بیانات امام خامنه­ای (حفظه اللّه تعالی) در دیدار دانشجویان و دانش­آموزان به مناسبت 13 آبان/ 12/8/1378 http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2978

پی­نوشت2: غرب­گراها و شرق­گراها در اقلّیت هستند، به هیاهوها و غوغاسالاری­ها و جوسازی­های رسانه­ای نباید توجّه کرد، در اقلّیّت هستند.

پی­نوشت3: چه­قدر دقیق! برخی در 13 آبان و 16 آذر 88 و 92 چه­قدر سعی کردند که امّت را از آرمان­هایش جدا کنند که به فضل خدا شکست خورده و از این پس هم شکست خواهند خورد.

پی­نوشت4: قطعیت در بیان امام خامنه­ای(حفظه اللّه تعالی) دلمان را آرام و مطمئن می­کند. تلاش­های آمریکایی­ها هرگز به جایی نخواهد رسید.

پی­نوشت5: به عنوان تکلیف باید دشمن را شناخت.

پی­نوشت6: هنوز فراموش نکرده­ایم که چه کسانی سعی در عوض کردن شعارهای ما داشتند، چه کسانی دم از امام و ولایت فقیه می­زدند ولی به همه­ی آرمان­های امام و ولایت فقیه پشت می­کردند (به عنوان طنز تلخ: با زنان دست می­دادندو ...!) ؟ چه کسانی دم از احترام به مردم می­زدند و در عمل خون مردم را روی زمین می­ریختند به بهانه­ی این که "اصلاحات خون می­خواهد"؟ چه کسانی مردم را به خیابان می­کشاندند تا "فشار ازپایین و چانه­زنی از بالا" را اجرا کنند؟ و ...

پی­نوشت7: إن شاء اللّه.

پی­نوشت8: بار روی دوش ماست، رفیق! پس بسم اللّه...

 

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم، موجیم که آسودگی ما عدم ماست...


۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۲ ، ۰۹:۱۳
مهدی رضایی

به گزارش خبرآنلاین حجت الاسلام ادیب یزدی درباره فاطمیه و زمان عزاداری برای حضرت زهرا(س) به بیان خاطره و نقل قولی از رهبر معظم انقلاب پرداخته و گفته بود:

" یادم می آید یک روز در محضر رهبر عالی قدر انقلاب بودم یکی از آقایان سوال کرد:"درباره شهادت حضرت فاطمه(س) بالاخره 75 روز بعد از رحلت صحیح است یا 95؟" رهبر عالی قدر پاسخ واقعا حکیمانه ای دادند و فرمودند: "برای شما چه فرقی می کند کدامیک صحیح باشد خداوند خواست که مردم بیشتر به یاد مادر ما باشند و بیشتر برای مادر ما عزاداری و بیان فضائل ایشان را بکنند"1



پی­نوشت1: اصل خبر: http://www.khabaronline.ir/detail/206379

۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۲ ، ۰۰:۰۰
مهدی رضایی

مقام معظّم رهبری، حضرت آیت­اللّه العظمی، امام خامنه­ای(حفظه اللّه تعالی):

" تقابل فرقه‌های مذهبی به شیعه و سنی محدود نخواهد شد و اگر دشمنان اسلام بتوانند این تقابل‌ها را نهادینه کنند، به جان هم انداختن فرقه‌های درون اهل سنت و شیعه در دستور کار آنان قرار می‌گیرد.1"

 

آی جماعت حزب­اللّهی، چشم و گوش­ها باز باشه، تفرقه درون اهل سنّت و درون شیعه انداختن در دستور کار دشمنه... به حرف هر به­ظاهر عالمی گوش نکنیم، چه بی­سواد و چه به­ظاهر آیت­اللّه2...

 

 

"امروز در درگیری‌های قومی و مذهبی در منطقه انگلیس فعال است. هنر انگلیس هم این است که همیشه از درون مذاهب دین درست می‌کند. وهابیت و بهائیت را درست کرده است. امروز شما شک نکنید در مورد شیعه در آینده قطعاً مجموعه‌ای را راه خواهد انداخت تا جوانان را تحت تأثیر خودشان قرار بدهند. اینجا هوشیاری می‌طلبد. تبیین قضایا می‌طلبد. یکی از کارهای ما باید این باشد که روش‌های سرویس‌های اطلاعاتی را تشریح کنیم. یک نمونه را بگویم. یکی از اقدامات سرویس‌های اطلاعاتی این است که دیگر به یک فرد نمی‌گویند تو بیا بشو جاسوس ما، ما نه با تو ارتباط داریم، نه برایمان خبر، سند و مطلب بیاور و چنین و چنان کن که این وسط لو برود و بفهمند جاسوس است و آبرویش برود. نه، این کار را نمی‌کنند. ببینید یک نفر می‌خواهد مسئول دفتر یک مسئول رده بالای کشور شود. سرویس اطلاعاتی می‌رود و به این مسئول دفتر مراجعه می‌کند و در ظرف ده دقیقه چهار تا از خرابکاری‌هایش را فیلم می‌کند و می‌گذارد جلویش و می‌گوید: «ببین! من این اطلاعات را از تو دارم. باید بیایی با ما همکاری کنی». او هم می‌گوید: «بسیار خوب! آبرویم را نبر، همکاری می‌کنم». می‌گوید: «تا آخر عمرت فقط یک کار از تو می‌خواهم و تا آخر عمرت هر جا بودی این کار را انجام بده. ماهیانه پول به حسابت می‌ریزم، جوری هم می‌ریزم که هیچ‌کس نفهمد. همین. با تو هیچ ارتباطی هم برقرار نمی‌کنم که لو بروی». درخواستی که از او می‌کند این است که تو که مسئول دفتر فلان آقای رده بالای کشور هستی، فقط اجازه نده مدیریت کارهای مختلف از آدم‌های قوی استفاده کند. هر چه آدم‌هایی که انتخاب می‌کند ضعیف‌تر باشند، بهتر. الان سرویس‌های اطلاعاتی این شکلی دارند کار می‌کنند. نمی‌گویند برو برایمان اطلاعات بیاور. می‌گوید: «فقط مراقب باش وقتی می‌خواهد وزیر بگذارد، آدم ضعیفی را بگذارد. تو فقط نگذار قوی‌ها بالا بیایند». و السلام! نتیجه چه می‌شود؟ چه بر سر آن کشور می‌آید؟

یک نمونه دیگر. طراحی دشمن به این صورت است که آن قدر در این بین واسطه می‌گذارد که شما به مخیله‌تان هم خطور نکند که دشمن دارد این کار را انجام می‌دهد. در یکی از شهرهایی که شیعه و سنی با هم زندگی می‌کردند، یکی از آقایان یکمرتبه می‌بیند بلندگویی در مسجد شیعه‌ها به سمت محله سنی‌ها چرخیده است و یک نفر هم هر شب می‌آید روضه حضرت زهرا(س) را می‌خواند و جاهایی را هم می‌خواند که به سنی‌ها برمی‌خورد. مدتی می‌گذرد و یک شب بالاخره از او می‌پرسد: «فلانی! این چه سرّی است که تو هر شب می‌آیی اینجا و روضه حضرت زهرا(س) می‌خوانی؟» جواب می‌دهد: «نمی‌دانم! یک نفر در بازار می‌گوید نذر دارد و به من پول می‌دهد و من هم می‌آیم روضه می‌خوانم». می‌روی سراغ آن بازاری و می‌پرسد: «آقا! از کجا پول می‌آوری این کار را می‌کنی؟» بازاری می‌گوید: «والله من هم نمی‌دانم. یک نفر فلان جا هست و به من پول می‌دهد و می‌گوید بده». تا ده یازده واسطه را جلو می‌رود و بالاخره سر از سفارت انگلیس در می‌آورد. روضه حضرت زهرا(س) می‌خواند.

ببینید دشمن دارد چه جوری طراحی می‌کند؟ این که ما دست سرویس‌ها را بخوانیم و نقشه‌ها و برنامه‌هایشان را بفهمیم و ان‌شاءالله بتوانیم با آنها مقابله کنیم.3"

 

پی­نوشت1: رهبر معظم انقلاب در دیدار مسئولان و دست اندرکاران حج ۱۳۹۲/۰۸/۲0

پی­نوشت2: دوستان فکر کنم متوجّه شدند که منظورم کدوم شخص بود! جناب سیّد ص شیرازی

پی­نوشت3: حجت الاسلام مصلحی وزیر سابق اطّلاعات، متن کامل خبر: http://rajanews.com/detail.asp?lang_id=&id=176799

پی­نوشت4: ایّام هفته­ی وحدت نزدیکه، نکنه حرف رهبرمون رو زمین بذاریم، ما در قبال همه­ی تاریخ مسئولیم...

۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۲ ، ۰۱:۱۴
مهدی رضایی

توی این روزها که خیلی­ها عازم کربلا شدند، و توفیق رو از من گرفتند و راهم ندادند، یاد این شعر می­افتم:

" باشه، آقام باشه، باشه... خوبا رو ببر حرم ارزونیشون باشه...

باشه، آقام باشه، باشه... رام نده نیام که پام به صحن تو وا شه..."

شاعرش رو متأسّفانه نمی­شناسم، جناب آقای گتمیریان این شعر رو می­خوندند، یادش بخیر...

 

"برام رقم می­خوره زیباترین سرگذشت،

اگه یه روزی بگن تو روضه­هات درگذشت،

این گریه زاریِ ما، که چیزی نیست یا حسین(ع)،

تو راهِ عشقت باید از جون و از سر گذشت..."

متأسّفانه شاعر این شعر رو هم نمی­شناسم، مدّاحیش رو از کربلایی جواد مقدّم شنیدم.

 

خیلی حسّ عجیبه، حسّ جا موندن... خدا کمکمون کنه...

التماس دعا،

یاعلی(ع).

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۲ ، ۲۰:۰۸
مهدی رضایی

نوت حسن شمشادی خبرنگار ایرانی از سوریه در صفحه ی فیس بوکش:

خدا بخیر بگذرونه ...
ساعتهاست که برق محل اقامتمون قطع شده و ممکنه تا فردا هم وصل نشه . از صبح امروز هم داره برف میاد ، هواشناسی سوریه گفته این برف و سرما ، در بیست سال گذشته بی سابقه است . بی برقی و بی سوخت و بدون وسایل گرمایشی ، هر انچه لباس گرم داریم پوشیدیم و تا گردن زیر پتو هستیم و هنوز سردمونه ، خدا بفریاد اواره های سوری زیر چادرها برسه ... 
اخرین قطرات شارژ گوشی و اخرین دقایق وصل بودن به اینترنت و اخرین نفس های سرد ، إز دل گرممون ... 
اینجا دمشق ، شبی سرد سرد ...
ساعت هفت و نیم شب جمعه بیست و دو آذر نود و دو ... خدایا توکل و امیدمون هنوز هم به توست ، مثل همیشه ... 
یا علی مدد

-----------------------------------------------------------

پی نوشت: به حساب محقّقان، عاشورا در21مهرماه اتّفاق افتاده، پس ماه صفر از حدود11آبان شروع شده و 5صفر می­شه 16 آبان...

می­گن خرابه، خرابه بوده، یعنی نه از گرما و نه از سرما محافظت نمی­کرده ساکنین خودش رو... گویا سقف هم نداشته...

به قول حضرت امام سجّاد(ع): "الشّام... الشّام... الشّام..."

السّلام علیکِ یا رقیّه بنت الحسین(علیهما السّلام)

حلال بفرمایید، حرفِ دلِ دیگه... التماس دعا.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۲ ، ۲۲:۴۹
مهدی رضایی

13. بابا رو که دید، هرچی توان داشت فریاد کشید و گریه کرد، هرچی در توان داشت... یعنی دیگه آروم گرفت، دیگه صدای رقیّه(س) رو کسی نشنید، واقعاً رفت و به بابا رسید ...

14. می گن از امام سجّاد(ع) پرسیدند:"توی کلّ قضایای کربلا، کجا از همه سخت تر بود؟" امام(ع) در جواب فرمودند:"الشّام الشّام الشّام" یعنی سه بار تأکید کردند که "شام" سخت ترین مرحله از این قیام بود،

آن چه در این یک هفته بر این قلم گذشت، فقط گوشه ای از مصائب این خاندان بزرگوار بود، اگر دلی شکست و اشکی جاری شد، التماس دعا!

شهادت حضرت رقیّه(س) تسلیت باد.

----------------------------------------------------------------------

پی نوشت: گیسوی کودکانه ام آشفته وقت مرگ
موی مرا برای سفر شانه می زنی؟
بابا! دلم برای تو یک ذرّه شد بگو
سر می زنی به دختر خود یا نمی زنی؟...

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۲ ، ۱۸:۰۸
مهدی رضایی

11. خبرِ بد رو به بچّه ی کم سنّ و سال معمولاً آروم آروم می گن، معمولاً بهش یه چیز دیگه می گن تا یواش یواش با اوضاع کنار بیاد، هنوز انتظار داشت تا باباش بیاد و این نامردها رو تنبیه کنه، تا بتونه به بچّه های شام باباش رو نشون بده، صورتش رو می ذاشت روی دیوار خرابه و انتظار می کشید ...

12. هیچ وقت از دردهای خودش گلایه نکرد، فقط آروم آروم گریه می کرد و به راه کربلا نگاه می کرد، می ترسید گلایه کنه و رنجی به رنج های عمّه اضافه کنه، اون شب که همه خواب بودند دیگه طاقت نیاورد، با صدای بلند باباش رو صدا زد ...

فقط دو روز مونده ...

----------------------------------------------------------------------

پی نوشت: سحر شده شامِ رازِ من،

خریده شد آخر، نازِ من

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۲ ، ۰۰:۱۳
مهدی رضایی